دانیالدانیال، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره
الیناالینا، تا این لحظه: 9 سال و 20 روز سن داره

دانیال و الینا بهترین هایم

به عشق تو دانیال من

لالایی میخونم روتو میپوشونم بی ترسو اضطراب  با من بری به خواب   لالایی میخونم روتو میپوشونم بی ترسو اضطراب با من بری به خواب جونم کن اگر جرم جونی جونی کن که پامون گیر باشه فقط تقدیره که میشه همیشه دعا کن عشقمون تقدیر باشه توداری خالق اون لحظه میشی که من شادم سرراه نگاهت از اینجاهاله ی ماهو نگاه کن ببین امشب چقد ماه نگاهت تونزدیکی که دنیا دور میشه ادم  ادم با عشق تو مغرور میشه خیالم راحته هستی و هرشب تواغوش خودم خوابی همیشه لالایی میخونم روتو می پوشونم بی ترس و اضطراب با من بری به خواب ادم بدون روح میمونه روی اب عادت کنن هرشبو با من بری بخواب لالایی میخونم روتو میپوشونم بی ترسو اضطراب ...
13 بهمن 1392

سرمون شلوغ بود

دی ٩٢ ماه شلوغی بود واسه ما. تولد حسام کوچولو پسرعمه دانیال و مهمونی خونه عمه شهلا و اومدن دایی کیا اینا و عمو حاج قربون و و مهمونی های خونه ما . چند بار هم با دانیال رفتیم سرزمین عجایب و تو تیراژه هم با هم کلی چرخیدیم . مامانی هم که چشمم رو عمل کرده بود و یه پامون هم اونجا بود. خلاصه ... ما که زیاد به رفت و آمد و گشت و گذار عادت نداریم این ماه رو کاه پر مشغله ایی به حساب میاریم طوری که یه روز که رفته بودممهدکودک دنبال دانیال تا منو دید بهم گفت مامان امروز کی میخواد بیاد خونمون؟ خنده ام گرفته بود. چند شب پیش هم بابای دانیال داشت با هیجان یه چیزی رو تعریف می کرد که دانیال یهو اومد جلوش و دست بابایی محکم خورد زیر چشم دانیال و بچم زیر چشمش بد...
8 بهمن 1392
1